نمیدانم چه شد که امشب
دلم خواست من هم جای لنز دوربین بنشیم
و نگاهتان کنم...
کسی مرا نبیند
اما من به شما خیره شوم
اشک هایم امان دهند
و چشمانم را تار و مواج نکنند
شاید هم حق با چشمانم باشد
وقتی دلی طوفانی شود
در چشم سرریز می کند
آقاجان
دلم برایتان تنگ است
کاش میشد دلتنگی را با سنجه ای ترازو کرد و گواهی اش را نگه داشت برای روز مبادا...
کاش میشد دلم را روی ترازوی دلتنگی میگذاشتم
و گواهی اش را برایتان با قطرات بارش چشمانم مهر میکردم و میفرست
چشام ضعیفن. نه زیاد، ولی خب در حدی که اگه عینک نزنم سختمه و شاید تو خیابون از شیش قدمی نشناسمتون و سلامتون نکنم. پس اگه سلامم رو نشنیدید یا ندیدید بدونین که چشام ضعیفه.
ولی ضعف چشای من ضعف عددی نیس، ضعف مکانیکیه. یعنی به کسی که نباید نگاه کنم نگاه میکنم و مدتی که نباید خیره شم خیره میشم و قس علی هذا.
و نقطهی سقوط من همین چشامه. همین چشای بیخود که منو مجبور میکنن به تو نیگا کنم. چشمایی که بعدش ذره ذره مغز منو از کار میندازن و باعث میشن ت
سالها پیش، جایی که هنوز سرباز نبودم، موهایم کوتاه و هنوز شور و شوقِ ماجراجویی هایی خاص خودم در سرم بود، عصایی سفید خریدم و گاهی اوقات چشمانم را می بستم و عینکی دودی روی آنها و خیابان ها را قدم می زدم! دلم برای آن روز ها تنگ است! آخر می دانید؟ در آن روز ها تهران همیشه پاییز بود و آبشار داشت، همه خندان بودند! هوا پاکیزه و ترافیکی در کار نبود... می فهمیدم وقتی روی آسفالت قدم بر می دارم چه حسی دارد، یا وقتی یک برگ خشک را پا می گذاشتم... چشمانم بسته، اما
بی تو...
گیرم که آفتاب بر آید
و از لقاح با افق
در سایه روشن سحر، صبح را بزاید
مرا چه سود!؟
بی تو همه روزهایم
تاریک است.
باران چشمانم:
چتر چکارم می آید!؟
وقتی که باران
از چشمانم می بارد!!!
سیل:
باران که از نگاهت بارید
تمامِ خاطراتم را
سیل برد
تنهایی مترسک:
کلاغ از مزرعه رفت
و گونه های مترسک
از اشک تنهایی خیس شد
تنهایی اتاق:
چشمهایم در قاب پنجره
هر روز خیره می ماند
به انتهای کوچه
- دلم آمدنت را گواهی میدهد!
اتاق این را می گوید!!!
سعید فلاحی (زانا کور
اولین بار که شب تا صبح را گریه کرده بودم وقتی بود که برای اولین بار رتبه ی کنکورم آمده بود و من ۵ صبح بعد از اعلام نتایج خوابم برده بود و حوالی هشت صبح با چشمانی پف کرده از خواب پریده بودم. اصولا من وقتی این حجم اشک میریزم که بفهمم رویاهایم در حال ویرانیست و این حق من نیست.
مثل آن شب که فلانی در جواب محبت هایم جوری با من رفتار کرد که حقم نبود و من به قدری شبش اشک ریخته بودم که قرار صبحم برای اموزش رانندگی را تمام مدت سرم پایین بود و به چهره ی مرد آم
این روزها حال عجیبی دارم. یکدفعه به خود می آیم و از انسان بودنم شگفت زده می شوم، سینه ام تنگ می شود و احساس خفگی می کنم. به سختی قابل توصیف است، انگار که در یک لحظه به معنای واقعی بی هویت می شوم. تبدیل می شوم به ماده ای مستقل از جسم و خاطرات. نسبت به خودم غریبگی می کنم، انگار که انتظار می داشتم کس دیگری بودم.
حالت غریب و ترسناکیست. انقدر که در خود جمع می شوم و چشمانم را می بندم تا بیشتر احساس از فضا منفصل بودن، نکنم.
ممنون از اینکه مقابلم ننشسته ا
نقطه یا نقطه فضایی در هندسه، توپولوژی و دیگر شاخههای ریاضیات، مفهومی است مجرد برای بیان موقعیتی دقیق در مکان. به بیانی سادهتر، نقطه وجود خارجی ندارد و تنها یک مفهوم است. نقطهها در هندسه بدون بُعد هستند، پس هیچیک از پارامترهای اندازهگیری بُعد همچون طول، مساحت و حجم را ندارند.
عشق.خون.مرگ
دقیه ها سپری شدند و اشک هایم مانند قطره های باران بر روی زمین سرد ریختند
من ضعیف بودم. احمق بودم. چرا...چرا این کار با من میکنی؟ خدا من هیچ کاری نکردم. گناهی نکردم من لایق این قدر درد و رنح نیستم.چشمانم میسوخت. رد قطرات اشک روی صورتم خشک شده بود. چشمانم قرمز شده بود بازتاب خودم را در مانیتور میدیدم.
ادامه مطلب
بر روی چشمانم عمل لیزیک انجام داده ام و می خواهم اطراف چشمانم بوتاکس نیز تزریق کنم ، آیا مشکلی در روند بهبودی بعد از عمل لیزیک برایم ایجاد نخواهد شد ؟
پاسخ) بررسی دقیق این موضوع باید بر عهده ی جراح لیزیک شما قرار بگیرد ، اما به طور کلی می توان گفت بهتر است این کار را نکنید چراکه تزریق بوتاکس در اطراف چشم ها باعث خواهد شد پلک زدن شما کمی کند شود و همین موضوع باعث خشکی چشم شده و ممکن است روند بهبود بعد از عمل لیزیک را با مشکل مواجه کند.
http://WWW.NEGARSK
بعد این همه بدو بدو اومدم نقطه شروع...
تازه باید شروع کنم...یه شروع قوی...باید ثابت کنم که اگه منم مث شما ها بودم چه کارها که نمیکردم!
یکم دردش زیاده که تو این سن برسی به نقطه شروع بقیه، ولی خب اینم یه جوریشه...حتما برای من یه پلن دیگه داشته.
+خدایا شکرت...شکر
پیچک وار پیچید به سطور شعرهایمخندید به پوچی غم هاو خواند،از بی نهایتی خورشید از ماهتابی ماه از چیدن ستارها در شب های کویر! و خواند از آرامش عاشقانه دو کبوتر زیر برهنگی نور ماه...
و صدایی پیچید! به یکباره فرو ریخت دلم! و صداچه سخت است ترسیم چیزی که نیست قابل توصیف!آن صدا،گرم و صمیمیمثل نوازش اولین انوار یک طلوع از میان ابرهای خستگی!و آن صدا،مثل یک نت کوتاه عاشقانه بود!صدای آرام عشق...
سالهاست،چشمانم را بستهو می
کمی بمان!
کمی به من نگاه کن!
نگاهت تنها دلیل آرامشم است!
در چشمانم نگاه کن
دراین چشمان اشک آلود
که همیشه درپی رفتن تو
چشم انتظار به آمدنت بود
حال که دوباره آمدی ؛
چرا این چنین مرا از خود می رانی ؟
چرا چشمانت را از من نگاه می داری؟
دیگر تاب و توان سکوت ندارم
حس فریاد در من به اوج رسیده است
فریاد دوستت دارمِ صدایم را گوش کن
درحالی که حرفی نمی زنم
به چشمانم نگاه کن
حرفهایم را از نگاهم بخوان
آیا چیزی هست که در آن ببینی؟
آیا پاسخ دردهایم را در آن می یاب
اشک چشمانم جاریست،که فرمانده رفتچشمانم بارانیست،که سردار رفتیار رهبر،دست رهبر،سرباز امام رفتسردار سلیمانی،فرمانده دلها شهادت مبارکمطمئن باش خونت پایمال نمیشودمطمئن باش رهبرمان را تنها نمیگذاریمدلم برایت تنگ شدهانتقام خونت را از دشمن خواهیم گرفتخداحافظ سردار سلیمانی
جلوی چشمانم سیاه می شود و عینیتی می دهد به همه تصویرهای تاریکی که چشمانم از پس رنگها به من هدیه داده است مانند نفسی عمیق در طبیعتی دل انگیز که تنها تو را به سرفه خواهد
انداخت: هوایی که مسموم شده است از غصه های ادامه دار، از دیدار های حساب شده، از منفعت ها ... می خواهم به تاریخ ها نگاه نکنم به اینکه چند سالم است یا چند سال گذشته است و دیگر وقتی به ریل های آهنی مستاصل از فرط پیموده شدن ملولانه خیره شده ام فاصله ام را از کرانه ی امید تخمین نخواهم زد.
خودم را به دستش سپردم، در آغوشش آرام گرفتم، نگاهمان در هم گره خورده است، پلک نمیزند،من در این نقطه از جهان، در آغوش معبودم، درگیر احساس خوشبختی غیر قابل وصفی هستم، معبود من، مرا رها نکرده است، در این زمان، مرا محکم تر به سمت خودش می کشاند، دلم ضعف میرود، چشمانم را آرام روی هم می گذارم، نفسم را حبس میکنم، می خندد،شیرین می خندد، میتوانم احساسش کنم، رد انگشتانش را روی دستم میبوسم، دنبالش میکنم، دستانش را میفشارم، سرم را به سینه اش میچسبانم و غ
چشمانم را میبندم.... همه جا سفید است... دشتی پراز گل های زیبای سفید را میبینم.... گوش تا گوش گل است... پاهایم را تکان می دهم.... گل ها به انگشتانم چسبیده اند... اما حسش را دوست دارم... رطوبت و سرمای گل را دوست دارم.. شروع به دویدن می کنم.... باد موهایم را از خود بی خود کرده است... تکان تکان می خورند... انگار مست کرده اند.... می دوم جیغ می کشم ... گاهی می خندم بلند بلند.... صدای خنده هایم توی گوشم می پیچد... چشمانم را میبندم ... زمین می خورم.... بلند میشوم مثل دیوانه ه
اشک در چشمانم حلقه میزندمن این بی تحملی را هر لحظه دارم طاقت میاورمتوباز هم قرار نیست فراموش شویانگار تا ابد همه تا من را میبینند دربارهء تو کنجکاو میشونددوباره روز از نو روزی از نواشک قفل شده گوشه ی چشمانم میان ریختن و ماندنمیان گریختن و جاری شدنمیان ...و وقتی تو قرار نیست پاکشان کنی آبی به دست و رویم میزنم ..آب از آب هم تکان نمیخورد..اصلاً معلوم نیست دیگر!طاقت می آورم ولی این من نیستم که دارد انتقام میگیرد زمانه است که بو عشق در اوفتاده استدق
دو خطبه از امام علی(ع) که یکی بدون نقطه و دیگری بدون الف می باشد و همچنین نامه ای از طرف میرزا محمد الویری به احمد خان امیر حسینی سیف الممالک که بدون نقطه نوشته شده است را می توانید در این پاورپوینت مشاهده کنید.
خطبه های بدون الف و بدون نقطهحجم: 574 کیلوبایت
روز وشبهایت بویِ غم می دهد
به گمانم یتیمی باز
دلش شکسته.....!
آسمان هم میفهمد
شاید بیشتر از من و تو...
ولی پاییز جان
تو انگار هنوز هم کینه داری در دلت...
درست مثلِ یک قلبِ درب و داغون.
ولی اینها به کنار همه اش...
گاهی به این نقطه می رسم که حقیقتا همه چیز پوچ است
نقطه ای که نه شادی به لذت هایش
و نه غمگین به دردهایش...
چقدر شیرینه این لحظات
فقط نمیدونم چرا
توی همین لحظه که گفتم دلت هیچی نمیخاد;
دلت یجور مردن میخاد
یه جور جمع و جور کردن و رفتن میخاد
رفتن و ب
نقطه جی (G) یا جی اسپات در زنان کجاست؟
در مورد نقطه جی
(G) یا جی اسپات چقدر اطلاعات دارید؟ آیا این ناحیه تحریک شونده فقط در
زنان وجود دارد یا مردان هم نقطه جی دارند؟ آیا همه زنان می توانند جی
اسپات خود را پیدا کنند؟ چه پوزیشن هایی بیشتر باعث تحریک جی اسپات می
شوند؟
اگر همه این ها سوالات شما است با ما همراه باشید تا در این مورد
اطلاعات بیشتری کسب کنید. در این مقاله از بخش جنسی دکتر سلام به بررسی مکان نقطه جی د
وقتی که من 13 سال داشتم ، متوجه شدم نمی توانم به مدت زیادی وضعیت خاص خودم را نادیده بگیرم . هر روز صبح در آیینه به خودم نگاه می کردم و وقتی چشمانم به مو های ریز قهوه ایم می افتاد ، اعتماد به نفسم از هم می پاچید . صورت دوستانم عاری از هر چیزی بود و با این که آن ها هیچ گاه متوجه سبیل من نشده اند ، اما باز هم من خجالت می کشیدم . این موضوع را نمی توان در آموزش آرایشگری کتمان کرد . مادرم من را به سالن زیبایی خود برد و کنار من نشست . یک متخصص زیبایی ، یک واکس
ترافیک چشمانم روی سرخی لبخندت قفل کرده است!بند بند وجودم نیز روی صدایت!آری ایستادهایستاده ام به تمنای اندگی نگاه؛به تمنای اندکی عشق؛و شاید تمنای اندکی از تمام تو...شاید چراغ سبز را که از نگاهت ببینم،مانند کبوتری شوم روی سیم تیر چراغ برق!ناگهان اتصالی انشعاب سیم! و آری میخشکم از زیبایی وجودت.بشکن ترافیک نگاهم را...دلم پرواز میخواهد!
1399/1/1823:30#امیررضاکامیار
پ.ن:احساس دلتنگی شدیدی دارم شاید دلیلش هم خوابیه که پریشب دیدم؛فاصله زیاد و دلتنگ
در مورد نقطه جی (G) یا جی اسپات چقدر اطلاعات دارید؟ آیا این ناحیه تحریک شونده فقط در زنان وجود دارد یا مردان هم نقطه جی دارند؟ آیا همه زنان می توانند جی اسپات خود را پیدا کنند؟ چه پوزیشن هایی بیشتر باعث تحریک جی اسپات می شوند؟ اگر همه این ها سوالات شما است با ما همراه باشید تا در این مورد اطلاعات بیشتری کسب کنید. در این مقاله از بخش جنسی دکتر زخم به بررسی مکان نقطه جی در زنان و راه های تحریک بیشتر آن خواهیم پرداخت.
ادامه مطلب
صبح دو روز پیش مثل باقیِ روزهایِ قرنطینه بود. و حتی وقتی به ظهر و بعد از ظهر هم رسیدم تفاوتی چندانی با روزهایِ قبل نیافتم. قرنطینه خانگی ؛ دلم تنگ شده برای قدم زدن در کوچه پس کوچههایِ شهر. دلم تنگ شده برایِ گُم شدن در بین شلوغیِ مردم شهر. دلم تنگ شده برای درختهایِ کاجِ پارک. دلم تنگ شده برای بی دلهره رفتن و بازار را زیر پا گذاشتن.
غروب شده بود. گوشیام را برداشتم و اینترنت گوشیام را روشن کردم. بلافاصله چند پیام از داداش در واتساپ بالا آمد. ک
دلم خواست :
معصومیت اولین دیدار را ، لبخند های اولین گفت و گو را ، لوح سفید خالی از حرف های اضافی و نقطه ها را ... نگاهی که از ترس غرق شدن در آن ، چشمانم را بدزدم ؛ آزادی بال و پر گشودن ، بی دغدغه ی سقوط پریدن ، بی محابا سرودن را ... دلم خواست ... خواست که یک لحظه فراموش کنم که "دل خیالی بیش نیست" ؛ که مست خواب ، چشمانم را ببندم و رویا ببینم .
چند وقتی است ، دقیقا در آن لحظه ای که عمیقا به دنبال کلمات مناسبم ، از ذهنم فرار می کنند . من تنها قانون قلمرو شعر و
بر اساس اطلاعات منتشر شده از ایستگاه های ثابت سنجش صوت در تهران، آلودگی صوتی در ۱۱ نقطه در مرحله خطرناک قرار دارد.
ایستگاه های میدان نماز، خراسان، منطقه ۱۸، بعثت، افسریه، نیروی هوایی، شهید گمنام، شهران، تهرانسر، حکیم و آذری ایستگاههایی هستند که شاخص آنها بالای ۷۰ و خطرناک است.
همچنین ۱۱ نقطه دارای شاخص آزاردهنده و شش نقطه نامناسب برای کودکان و بیماران است و از میان ایستگاههای ثابت سنجش صوت در تهران تنها دو نقطه وضعیت مناسب و سالم دارن
شب بود.حداقل به قدری که چراغ ها را روشن کنند.من در شهر خودم نبودم.حس عجیبی بود.تنها روی سنگها،کنار شورابیل نشسته بودم.به آدم هایی فکر میکردم که قبل از من آنجا نشسته بودند و فکر میکردند.یا افکاری که از ذهنشان میگذشت.به همه چیز فکر میکردم.به هیچ چیز.فکر کردم که فکر ها کجا میروند؟یعنی میشود شورابیل را که بگردی،کلی فکر درش پیدا کنی؟افکار فلانی و فلانی و فلانی.یا من که از اینجا بروم،فکر هایم میمانند توی آب؟گم میشوند؟نکند سردشا
رئیس اداره برق آب پخش از برق رسانی به 36 متقاضی در 14 نقطه آب پخش خبر داد.
به گزارش سفیر جنوب؛محمدرضا پرویزی با اعلام این خبر اظهار داشت:به منظور رفاه و آسایش مردم،عملیات برق رسانی به 36 متقاضی برق در 14 نقطه آب پخش انجام شده است.
ادامه مطلب
درد شروع توجه به یک نقطه است و مى تواند منشأ مواجهه ى بیشتر و آگاهى باشد.
وقتى براى اولین بار یا بعد از مدتها نرمشى انجام مى دهم، درد و کششى حس مى کنم، یا خشکى و گرفتگى اى. آنجاست که انگار عضله اى بیدار شده یا براى اولین بار کشف مى شود. آگاهى اى بیدار مى شود. که آن نقطه هست و مى خواهد حرکت کند. مى خواهد نفس بکشد.
چند روزى که با مدارا نرمش را ادامه مى دهم، که به آن نقطه توجه مى کنم، نرم نرمک حرکت هایش روان مى شود و من از درد رها.
تقریبا آرام شده ام. مدام باید خودم را مشغول نگه دارم. امروز دانشگاه نرفتم. از خواب بیدار شدم و گفتم کاش باز خوابم می برد و ضمیر ناخودآگاهم باز تمام چیز هایی که می خواستم را به خوابم میاورد. دقیقه هایی را دراز کشیده به سقف نگاه می کردم و اشک می ریختم. بودن و تنها بودن و اینکه ذهنم مشغول باشد را تاب نمی آوردم. رفتم از خانه بیرون. رفتم یک جای آرام و خلوت. دو ساعت تمام بودم. کاری نکردم. بی قراری هایم را از چشمانم ریختم بیرون. چشمانم کمی تار می بینند. بر
دوست داشتن شما، قشنگترین حسی است که قلبم میتوانست تجربه کند.
از دور اینگونه قلبم برایتان میلرزد، چه لحظات شیرینی است زمانی که دستتان را لمس کنم و غرق گرمای نگاه و آغوشتان شوم و عمق عشقم به شما را در باران شادی و شوق چشمانم نمایان کنم.
#شما، تمام رویا و آرزو های شیرین شبانهام...
شاید عشق اینروزا هفتاد درصد از مغزمو اشغال کرده باشه؛ اما نتونم حتی یک درصدش رو به کار بکشم. مثل اینه که صرفاً یک مسیر تودرتو رو بری و برسی به نقطهی اول. اول که نه؛ نقطهای که هیچ اثری تو دنیای قابل لمس نداشته باشه. هیچ نقشی هم حتی. پنجتا حس، اسیر یه حس سردرگم.
از دست تو چند حس بد را با هم تجربه میکنم. با یک جمله ی تو خودم را غمگین، عصبانی، بیپناه و تنها مییابم. صورتم را در بالشت فشار میدهم تا اشک هایم را جذب کند.
افکار منفی در سرم پرواز میکنند. افکاری که اگر از دید تو به آنها نگاه کنم هیچ مفهومی ندارند. سعی میکنم چشمانت را از حدقه در بیاورم و جای چشم های خودم بگذارم تا با آنها ببینم. نمیشود. دندریت هایم نوروترنسمیتر آکسون هایت را نمیشناسند. پیوند چشم ناموفق بود. چشم هایم را سر جایشان میگذارم. اما
خدایا این روزها سردم است، تک و تنها میان بلاها مانده ام.
اشک هایم بر گونه ام می غلتند و دستی جلوی راهشان را نمیگیرد.
دستانم تهی ست و دلم پر....
پاهایم رمق ندارند و وزنم بر آن ها سنگینی می کند.
چشمانم از انتظار و امید خالیست و لبم از ورد و دعا...
بیا پایین خدای من، در آغوشم بگیر که آغوشت مرهم تمام این هاست.
این که شب ترسناکی بود در آن شکی نیست.
بدنم میلزید. انگار وجودم در هم میپیچید و گره میخورد. میخواستی بازش کنی کل نخ میگسست و دوباره به نخی دیگر از وجودم گره، کور میکرد.
هر ازگاهی سایه ای از کنارم رد میشد یا سوسکی روی میزم راه میرفت. توهم هایی که نمیشود نامشان را توهم گذاشت.
با دستان لرزان و انگشتان یخ زده صفحه ها را رد میکردم. تا جایی که میشد قوز کرده بودم. با تمام سرعت، و بی کیفیت ترین حالت، و حواس پرت ترین چشم هایی که تا آن زمان دا
میان اتومبیل من و میدان جنگ، فقط یک ردیف از خودروها فاصله بود و مدام احساس می کردم تخریبچی ها حتی با نگاه شان تهدیدم می کنند. باید چشمانم را می بستم تا این کابووس زودتر تمام شود که فریادی پلکم را شکافت.
وحشتزده چشمانم را باز کردم. با نگاهی که از ترس جایی را نمی دید، در فضای تاریک و دودگرفته خیابان می چرخیدم تا بفهمم چه خبر شده که دیدم درست در کنار اتومبیل من، آن هم دقیقاً همین سمت چپ ماشین که نشسته بودم، در پیاده رو، مقابل شیشه های شکسته بانک
وقتی دیدم که پست «نقطه ی عطف» یک تیک منفی خورده، بسیار ذوق زده شدم! می دانی چرا؟ آخر وقتی که پای یک پست تیک منفی میخورد، به این معناست که یک نفر واقعی و نه فیک و مجازی، صادقانه پست تو را خوانده و روی آن ایستاده و اندیشیده؛ هرچند به دلش ننشسته.
+ ای کسی که به پست «نقطه ی عطف» من منفی زدی، دمت گرم! چشم! از این به بعد، سعی می کنم تا بهتر و صادق تر بنویسم...
روی نیمکت پارک نشسته ای و با سیگار کشیدن وقت می کشی.
مرا که می بینی، آخرین پک را ایستاده می زنی.بتو که می رسم چشمانم همه ی صورتت را دور می زند.چشمان،
بینی ،
لبها ،
و یخه پیراهنت که همیشه تا دکمه سوم باز است
و تنت، حس خواستنم را تحریک می کند.
همیشه می خواهم انکارش کنم اما تو هربار ثابت می کنی که اینطور نیست.
دست بالا می کنم تا دکمه های اضافه را ببندم.
تردید نمی کنی و دستم را روی سینه ات فشار می دهی
مغرور و مردانه توی چشمانم نگاه می کنی و من فرو می ریز
الگوی هارمونیک خرچنگ توسط اسکات کارنی به عنوان یکی از دقیقترین
الگوها در نظر گرفته میشود که نقاط بازگشتی بسیار نزدیک با اعداد فیبوناچی
را ارائه میکند.
این الگو با الگوی پروانه مشابه است ولی در محاسبات آن تفاوت وجود دارد.
در یک الگوی گاوی (صعودی)، نقطه B یک پولبک با نسبت 0.382 تا 0.618 از موج XA است.
موج
BC به اندازه 0.382 تا 0.886 از موج AB محسوب میشود و CD نسبت 2.618 تا
3.618 از موج است. نقطه D امتداد 1.618 موج XA است و در این نقطه
موقعیتهای خرید اتخاذ میش
من به صدای باد فکر کردم و دیدم که دارد از من دور می شود. من به چشمانش نگاه کردم و فهمیدم که مایل ها با آن درخشش درون چشم هایش فاصله دارم. من سرزمین ها را سفر کردم و فهمیدم قلبی که می گویم آن چیزی نیست که خودم باور دارد. من به ردهای خون و شلاق بر روی بدن موجودات نگاه کردم و سعی کردم تا می توانم روی آن ها بوسه بگذارم تا مرحمی برای زخم های کوجک و بزرگ آن ها باشم. من دیدم که خاطراتم در کنار چشمانم در حال محو شدن هستند. من محور کلماتم را بر روی دفتر خاطرا
در راه رفتن به کلاس باران میآمد، اما حالا باران قطع شده و جایش را به هوای تازه و بوی خاک داده. نمیدانم چرا پشت چشمانم گرم شده. دلم میخواهد گریه کنم، اما خودم را سفت میگیرم که وسط راه ابریشم نزنم زیر گریه. آهنگی که در گوشم پخش میشود مناسب این فضا نیست، اما عوضش نمیکنم تا بتوانم خودم را کنترل کنم. اگر تنها بودم وضعیت فرق میکرد.
سعی میکنم حواسم را پرت کنم. به این فکر میکنم که اگر همدان بود باران هنوز هم ادامه داشت و به جای نمنم باران
نقطهی خوشبختی آنجاست که با حال خراب و ابروی به هم پیچیده، توی خیابان قدمهای تندتند برمیداری، چشم از تمام جهان برداشتهای و ناگهان مادرت از پشت صدات میزند. تند برمیگردی و میبینی اشاره میکند به زمین. یک نقطهی کوچک قرمز را نشانت میدهد: «کفشدوزکه»
گره باز میکنی، لبخند روی لب مینشانی و خم میشوی روی زانوها که به نقطهی قرمز کوچکی که چشمهایت را به روش بسته بودی سلام بدهی.
ما می پنداریم که در نقطه ی الف از زمان به دنیا آمده ایم و در نقطه ی ب از زمان می میریم و نابود می شویم، و فقط در میانه ی نقطه ی الف تا ب است که از هستی برخورداریم. تا زمانی که این تلقی غلط با ماست رنج خواهیم برد و رنج خواهیم داد. کره ی زیبا و زنده ی زمین را مآلا همین تلقی غلط است که تهدید می کند. دومین رای غلط ما این است که ما همین بدنیم، و هنگامی که این بدن می میرد ما نیز نابود می شویم. این رای غلط چشمان ما را به روی تمامی راه هایی می بندد که به وسیله آ
دو خطبه از امام علی(ع) که یکی بدون نقطه و دیگری بدون الف می باشد و همچنین نامه ای از طرف میرزا محمد الویری به احمد خان امیر حسینی سیف الممالک که بدون نقطه نوشته شده است را می توانید در این پاورپوینت مشاهده کنید.
لینک دانلود مستقیمحجم: 574 کیلوبایت
هیچگاه به این مقدار بدین احساس، به تنفر از انسان ها و صورت هاشان دچار نبوده ام و خود نیز درون این قاعده ام. همانقدر انسان و نفرت انگیز و از آن راه نجاتی نیست. توی کوچه ها گشتن، زیر قطع و وصل شدن نور زرد رنگ چراغ سایه ام لحظه ای بسط پیدا می کند به تمام کثافت ها و تاریکی های محیط دورم و لحظه ای دیگر تنها اندازه من می شود. یا ک ضریبی قابل محاسبه صرفا به سبب فاصله و زاویه ای ک چراغ با من دارد. متاسفانه، اقبال بدی دارم. از آنکه می شد این خودآگاهی و من بود
غمگسار من چشمانم تو را نمی بیند اما حست می کنم همیشه بوده ای برای دیدنت,لمس کردنت ,بوسیدنت,بو کردنت, شنیدنت نیازی به این حواس پنج گانه ندارم حس ششم نیز اصلا لفظ کردن دیر متوجه می شویم اما بسته به نوع جمع بستنش معنی می دهد من در مورد تو حواس ندارم , احساس دارم #الهام_ملک_محمدی
نه گرمای اشکی
نه سرمای آهی
نه اضطراب عشقی
نه عذابِ دلتنگی
نه تلخیِ شکستی
و نه لذتِ پیروزی
...
فقط
...
شب ها
پس از شنیدنِ ساعت ها صدای ناهنجار خیابان ها
لامپ اتاق را که خاموش میکنم
آلارم را که تنظیم میکنم
سرم را که روی بالش میگذارم
چشمانم را که میبندم
احساس میکنم، هر چیزی را که حسشدنیست
غرق میشوم در دالان بی انتهای افکارِ منحوسِ زیبایم
آرامشی پریشانحال ، در آغوش میگیردَم
صحنه ها، چهره ها، صداها، همه مانند یک فیلم سیاه و سفید قدیمی
تکه تکه از ج
بیدار که شدم بازوانش، پذیرا و دعوت کننده در برم گرفته بودند و بازدمش موهای پسسر و گردنم را
میرقصاند.
یادم افتاد که جغرافیای امن آغوشش، تاریخ صعب پشت سر را چنان به فراموشی سپرده که گویی
انسان امروز، پدران نخستینش را ... .
چشمانم را باز بستم و خودم را بیشتر سُر دادم در فضای اثیری بین سینه و دستانش.
هیس ... کسی مرا بیدار نکند!
بیدار که شدم، بازوانش پذیرا و دعوت کننده در برم گرفته بودند و بازدمش موهای پسسر و گردنم را
میرقصاند.
یادم افتاد که جغرافیای امن آغوشش، تاریخ صعب پشت سر را چنان به فراموشی سپرده که گویی
انسان امروز، پدران نخستینش را ... .
چشمانم را باز بستم و خودم را بیشتر سُر دادم در فضای اثیری بین سینه و دستانش.
هیس ... کسی مرا بیدار نکند!
نگاه های گهگادر نگرانت بهم ثابت کرد که باید توضیح بدمگاهی باید اطمینان داشت و بدون گلبول سفید حرکت کرد
صبح بیدار میشی و چیزی نمیبینی ایا دنیا سیاهست؟ حرف های ما به دنیا وجودیت داده
شوکه شدم از این بیماری خیره مانده بودم سهمی از تو ندارم سهمگیم است
دو معز فعال جهان را تغییر خواهد داد
خوتب نیستی اینها حقیقته در دنیایی که هستیگ
در خاطرات خوشم مرا تجزیه کنید که بد شدیم
نقطه متقارن شوم متقارن شوم تا نقطهخیلی ساده از کنار این بزرگوار رد میشویده
از ترموکوپل همواره به عنوان عنصر حس کننده در سنسور حرارتی ویا سویئچ حرارتی استفاده می شود. اصول کاری ترموکوپل براساس دو فلز غیرمشابه است که بین آنها نقطه اتصال کوچکی ایجاد شده وبا تغییر دمای محیط اختلاف پتانسیل نقطه اتصال تغییر می کند. اختلاف پتانسیل نقطه اتصال برای یک نقطه اتصال قابل اندازه گیری نیست اما زمانی که دو نقطه اتصال در یک مدار قرار گیرند به طوری که هر یک از دو نقطه اتصال در دمای متفاوت با دیگری قرار داشته باشد آنگاه ولتاژی در حد
منقول است که حضرت امیرالمومنین علی علیه السّلام فرموده اند: «العِلمُ نُقطةٌ کَثّرَها الجاهلون؛ علم، تنها یک نقطه است که جاهلان آن را زیاد و تکثیر کردهاند».پن۱: در روایت دیگری از حضرت علی علیه السلام نقل شده است: تمام آنچه در «قرآن» است، در «سوره حمد» است، و آنچه در «سوره حمد» است، در «بسم الله الرحمن الرحیم» است، و آنچه در «بسم الله الرحمن الرحیم» است، در «باء بسم الله» است و آنچه در «باء بسم الله» است در «نقطهی باء» است و «من نقطه زیر
when deciding whether it would be profitable to produce a product, or offer a service, companies do a breakeven analysis
شرکت ها، تصمیم گیری در خصوص سودآور بودن یک محصول یا خدمات را، از طریق تحلیل نقطه سر به سر انجام می دهند.
(BE quantity : fixed cost÷(price minus variable
تعداد تولید در نقطه سر به سر : هزینه ثابت تقسیم بر قیمت هر واحد منهای هزینه متغیر هر واحد
@financialdictionary
به دیوار پشت سرم تکیه دادم سرد بود. سردی دیوار با سردی نگاهش برایم طعم مترادف بودن را بیان میکرد.چشمانم را بسته بودم درحال چک کردن زندگی ام بودم،نمودار زندگی ام مدام درحال صعود کردن و نزول کردن بود کم نیاورده بودم روبه این همه سختی ولی این بار قصد برجنگیدن نداشتم قصد داشتم باهم بازی سرسختم هم تیمی شوم نه اینکه حریفش در تیم مقابل باشم.سردی سرامیک های دیوار هم با تنم اجین بسته بود.قطره آبی که از دوش رها شدبرروی شانه های سردم نشست طعم دستان گرم
مرا دعوت کرده اند تا بخشیده شوم، مرا احضار کرده اند تا از بی راه ها استقلال یابم، مرا جلب کرده اند تا از پیچش بیرون بیایم و واقف شعاع شوم و روز را حساسیت کنم. ولی هنوز گویی بخشی از من در پیچش مانده است. هنوز گویی نمی توانم خود را از بندهای مرموز به خشکی امدن دست و پایم آزاد کنم. هنوز گویی نمی توانم چشمانم را قائم و تمام به سو روز باز کنم. می خواهم از این در باخبر منحوس و داخل را صدا بزنم. می خواهم از این در متوجه شوم و نور را ببینم. می خواهم... داخل هم
چشم هایم درد میکنند،
پلک هایم را روی هم فشار میدهم
با وجود ان صدای مزاحم نمیتوانم بخوابم
نمیدانم چرا ؛ خوابم نمیبَرَد
روز های خوبی را نمیگذرانَم
حتی تاریخ ان اتفاق ها را هم به یاد ندارم
فقط امشب هم همان طور است
اما اینبار صدای مزاحمی وجود ندارد البته اگر صدایی که سال هاست توی سرم سفر میکند را فاکتور بگیرم
راهنمای کامل پیدا کردن نقطه جی در زنان آموزش تصویری تحریک نقطه جی در مردان محل نقطه جی در خانمها • روش پیدا کردن نقطه جی زن برای ماساژ نقطه جی در مردان کجاست؟ روش پیدا کردن نقطه p (پروستات) مردان پروستات و نقطه جی مردان Images for مالش دادن نقطه جی اوج لذت جنسی خانم ها در نقطه جی نهفته است موضع جی نکاتی در مورد نقطه جی (g پیدا کردن نقطه جی اسپات در زنان پیدا کردن نقطه جی در مردان و تحریک آن + عکس محل نقطه جی در خانمها • روش پیدا کردن ر
هنگامی که چشمانم برای همیشه به روی این دنیای خاکستری بسته شد و مدتی گذشت و خاکی که زیر آن احتمالا آرام گرفته ام خشک شد؛ برایم سنگ قبری نارنجی بخرید و عکسی که در آن خنده ام واقعیست رویش چاپ کنید. اگر توانستید برایم آواز بخوانید. ساز بزنید. از خاطرات خوب مشترکمان بگویید و خودتان را در آغوش روح بیدارم حس کنید.
مرد ثروتمندی که زن و فرزند نداشت، به پایان زندگی اش رسیده بود.کاغذ و قلمی برداشت تا وصیت نامه ی خود را بنویسد. او نوشت:« تمام اموالم را برای خواهر می گذارم نه برای برادر زاده ام هرگز به خیاط هیچ برای فقیران.»
اما اجل به او فرصت نداد تا نوشته اش را کامل و ان را نقطه گذاری کند. پس تکلیف آن همه ثروت چه می شد؟
برادرزاده ی او تصمیم گرفت وصیت نامه را این گونه تغییر دهد: « تمام اموالم را برای خواهرم می گذارم؟ نه! برای برادرزاده ام. هرگز به خیاط. هیچ بر
همانطور که میدونید معادله عمومی منحنی بیضوی به شکل y2 = x3 + ax + b میباشد که در ورژن بیت کوین مقدار ضریب a برابر صفر و مقدار ثابت b برابر 7 میباشد. نمای کلی منحنی بیضوی بیت کوین به شکل زیر میباشد:
از ویژگیهای جالب این منحنی عبارتند از:1- اگر دو نقطه را در روی منحنی انتخاب کنید که خط واصل آنها عمودی نباشد، خط واصل این دو نقطه، نقطه سومی را روی منحنی قطع خواهد کرد، که اگر این نقطه را نسبت به محور xها متقارن کنیم، حاصل آن برابر با حاصل جم
دیشب آنجا بودیم، در تشییع جنازه ی کودکی که تو بودی.
چشمان بسته ی مادرت، صدای کریه خنده ات و سرمای ساکن گورستان؛ خاطراتی که گوشت حرام مغزم را خام، خام می خورند.
چشمانم آماس کرده اند، از شدت اشک هایی که جاری نمی شوند و فریاد ناتوانی بر پرده ی گوشهایم ناخن می کشد؛
کاش آرزو می کردم که طور دیگری می شد.
مطالبی که آدمها در صفحههای اجتماعی خود به اشتراک میگذارند بخشی از شخصیت و افکار و دغدغههایشان را به نمایش میگذارد. ولی به نظرم هیچ یک از شبکهها به اندازهی گزینهی «استوری» در اینستگرم قوی و موفق نبودهاند! آنقدر توانمند است که گاهی حتی نیازی نیست به عکسهای صفحهی مورد نظر نگاه بیندازیم و نوشتههای زیر آن را بخوانیم. کافیست که سری به استوریها و هایلایتها بزنیم تا بفهمیم شخص مورد نظر در چه جهانی سیر میکند. استوری تعداد
چه غریب ماندی ای دل...نه غمی..
نه غم گساری..
نه به انتظار یاری...
نه ز یار انتظاری...
#ابتهاج
پر از سه نقطه ام...
پر از مکث..
مکث برای زیستن...
و یا نزیستن..
میخوام سه نقطه هایم را پرت میکنم از زندگی ام بیرون ...
و افسار زمانی که دارم رو به دست بگیرم...
نمیدونم چه قدر به خط پایان مونده...
و یا چه قدرش رو طی کردم...
فقط میخوام همونی بشم که باید باشم...
همونی که واقعا هستم...
فریاد چشمانم،
در وسعت دشت سکوتت،
گوش آسمان را شیدا کرد!
در لابهلای شبنم چشمانت،
حضورم عدم باشد!
و من هرگز،
در تاریکی زلال دیدهات،
راه عشق را گم نکردهام.
و قطار زمان را،
تو اینگه با موهایت،
بر ریل عشق،
تراز کردهای!
و هیچ ابری چون صورتت،
اینگونه بیآرایش،
پا به جهان نگذاشتهاست.
من هیچ چیز حسادتم نشد،
جز باد؛
که موهایت را لمس کند.
تو مسافر عشقی و من هر دم در یادت.
فکر کردن به تو، چنان در بیداریم جاریست، که هر لحظه حضورت را احساس میکنم.
چشمانم را هم که میبندم، کنارمی.اما اینبار پر رنگ تر.زیباتر. ملموس تر...
این پاییز فقط دستانت را کم دارد تا کوچه های باغ فردوس را قدم بزنیم و کنار کوچه ی دلبر عکسی به یادگار بگیریم و من از این عشق سرمست شوم و انتظار باز دیدنت را هرچه طولانی، هرچه بیشتر بکشم...
چشمانم از بیخوابی قرمز شده؛
فردا امتحان دارم
اما هنوز شروع نکرده ام به خواندن
امشب سه تا فیلم دیده ام تقریبا و الان شوروایی شده ام بورژوا
تقریبا در این چند مدت به این نتیجه رسیده ام که؛
زمان وبلاگنویسی دوباره شروع شده!
ادامه مطلب
سلام
خیلی سخت و غیرقابل باوره که بعد چندین سال تلاش و محبت خراب بشه
خراب بشه یعنی مجبور باشی از نقطه صفر شروع کنی..
حال آدم های ورشکسته رو دارم
دیدی گاهی به گذشتت نگاه میکنی میگی واقعا چه توان و قوتی داشتم و الان ندارم
مثلا اگه برگردم به فلان سال دیگه نمیتونم فلان کارم رو انجام بدم..
منم خیلی برام سخته از نقطه صفر شروع کنم..
خواب مفید ندارم
زندگی مفید ندارم
همش اذیت شدنه همش عذابه
وبلاگم شده سراپا انرژی منفی خخ
روزهای بدی رو میگذرونم دعام کن
چو
جهل به همراه تعصب وحشتناک ترین سلاح کشتار جمع ..
نسل ها بعد از این دو ابزار ویرانگر، تلفات می دن .. تا نسلی اصلاح بشه ..
اینجا گاهی حضور خدا رو هم نمیشه حس کرد .. گاهی خدا بنده ای رو در ظلمات ترین نقطه زمین می ذاره .. و گاه بنده ای رو در نزدیک ترین نقطه به خودش .. تفاوت ها در چی بوده؟؟؟
کامیون محبوب Ford-F MAX برای یورو تراک سیمولاتور۲
ورژن تست شده: ۱.۳۵ + ۱.۳۶
حجم فایل: ۶۲مگابایت
دانلود از طریق لینک زیر:
https://xip.li/VZ7vin
▪ نقطه ضعف: ❌
▪ نقطه قوت:
- طراحی قوی
- بدون افت فریم
- دارای انواع تیونینگ و شاسی
- دارای برند انحصاری
برای اخرین بار هشدار می دهم اگر از رفتن از تو نجاتم ندهی در یک قایق سرگردان سر سپرده به اب خواهم رفت و زیر خروار ها ماهی یخ زده با چشمانی که گمان می کنند دانه های برف را دیده اند گم و گور خواهم شد می دانی از بوی تعفن ماهی ها و سرمای برفی که هر دو نمی دانیم تا کی خواهد بارید امیدی به زنده ماندن شاید باشد اگر از انبوه هزاران صدایی که نامم را فریاد می کشند با تمامی وجودت نامم را با نام خودت صدا بزنی کمی هم که گریه کنی من مگر بی وجود باشم غمت را بشنوم
امروز که در کوچه پس کوچههای شهرم در حال پیادهروی بودم، مکان خاص و زیبایی نظرم را جلب کرد. مسحور آرامش و تنهاییاش شدم. گفتم که مگر میشود در میان این همه ساختمان و سازههای چند طبقه و سنگین نما، چنین مکانی هم باقی مانده باشد. شاید چشمانم سحر شده باشد و همینطور هم بود.
ادامه مطلب
اولش با کلی انگیزه رفتم خریدمش
ولی الان دارم فکر میکنم من اهل اون همه جنگولک بازی نیستم
میخواستم برای هر کارم یه جدول بکشم حتی خواب و فیلم واهنگ و ...
الان امروز میگه :"این دفتر خوراک نقطه خط بازی کردنه "
واقعا هم خوراک نقطه بازیه !!!
:)))
از ذهن های کثیف آدمیان؛ می گریزم
از حرف های صد من یه غازشان
از لبخندها و سوال های کج و کوله ی پر طعنه شان
می گریزم و پناه می برم به خودم؛ به این زنی که درونم نشسته و منتظر تلنگر من است تا زندگی کند.
پ.ن: زنده ام
عکس: و پناه می برم به چشمانم
بیا بانو ، جهانم را بگیر و پادشاهی کن
بروی شانه هایم سر گذار و تکیه خواهی کن
تمام عمر ، من ، محض رضایت سیب چیدم ، حال
بیا ، این بار ، تو ، محض رضای من گناهی کن
بیا این بار تو آغوش خود را سمت من بگشای
مرا سوی بهشت بازوان خویش راهی کن
عزیز مصر بودن آرزویم نیست ، باور کن
اگر از قعر زندانم رهاندی ، حبس چاهی کن
برایت روز و شب از گفته هایم شعر می گویم
اگر ناگفته می جویی ، به چشمانم نگاهی کن
سجاد نوبختی
دیر گاهی است که آرامش باد
احساس مرا با خود برده است
وعده ی دیدار تو را انگار
این لحظه به لحظه ی دگر سپرده است
منطقی نیست در این تنهایی
شب فرو آمده در چشمانم
پنجره آراسته مو هایش را
من محو تماشای جهانم
شب صدا می زند آرام سحر را
و سکوتی که هر از گاه در نوسان است
روز آمد و آن را گسست
من تنها ماندم و (طرح لب)مرد
منطقی نیست در این تنهایی
وزنی از خاطره ها،احساس ها
در ته شب مرد!
بسم الله
میدونی. یه نقطه ی تاریک توی مغزم و زندگی هست. یه نقطه ی درد. یه نقطه که نمی تونم توی وجودم حلش کنم. و هر چند وقت یه بار مجبورم باهاش مواجه بشم... مجبورم... و این درد مواجه همیشه با من همراهه... انقدر که مثلا مجبور بشم برم اینستاگرامی که اذیتم می کنه رو چک کنم.... ازش اسکرین شات بگیرم و به خاطر بسپرمش.... و بجنگم... با سیاهی اش توی وجودم بجنگم...
چقدر دلم میخواست روبروت میشستم و دستت رو میگرفتم و گاهی از خودم برات می گفتم.... گاهی... قیافه من شبیه ادم
میگفت قهر نکن.میگفت وقتی نیستی چشمانم تا آخر خیابان ورم میکند کش می اید ان وقت میشود گیت ایست بقیه..زل میزند و خیره میشود ..بدون پلک..چشمانم میخواهد از کاسه بزند بیرون...درد می گیرد از بس که دنبالت میگردد و نمیابد..میگفت ارباب تو چرا همیشه نیستی؟یعنی هستی ولی وقتی نیستی فقط میفهمم نیستی میگفت وقتی دیگر وسوسه نمی شوم میفهمم رفته ای ولی من تو را میخواهم...دماغش چین خورد میخواست عطسه کند از همان عطسه های بلند و ترسناک ولی عطسه ش در نیامد مث
دلشکسته که باشی
ساده ترین حرف ها , اشکت را در می آورند..
دلشکستگی پیچیده نیست
یک دل , یک آسمان , یک بغض آرزو های ترک خورده ...
به همین سادگی
حالم خوب است...اما , دلتنگ روز هایی هستم , که میتوانستم از ته دل بخندم
دل شکسته هایم را زیر دوش حمام میبرم... ,
بغض هایم را زیر شرشر آب داغ میترکانم... ,
تا همه فکر کنند , قرمزی چشمانم از دم کردن حمام است ...
دل شکستگی درد دارد معنا ندارد
چند شب پیش مثل هر شب در اتاقم را بستم و بخاری را روشن کردم. خیلی زود و راحت در تنهایی و سکوتِ اتاقم به خواب رفتم. صبح که بیدار شدم اما مثل همیشه نبود! صبحی بود که قرار بود من چشمانم برای همیشه باز نشود.صبحی با طعم بُهت و حیرت! صبحی که چشمانم با خیره شدن به لولۀ در آمده از پُشتِ بخاری باز شد!
شب هنگام مرگ در اتاقم قدم زده بود. و شاید هم در گوشهای از اتاقم ایستاده و خیره شده به منی که غَرقِ در خواب بودم. او فقط دستی به من کشیده و از دریچۀ کولری که بالا
نجاست نگاه نحس ابوجعده مقابل چشمانم بود و خجالت میکشیدم به این مرد نامحرم بگویم برایم چه خوابی دیده بود که از چشمانم به جای اشک، خون میبارید و مصطفی ندیده از اشکهایم فهمیده بود امشب در خانه آن نانجیب چه دیدهام که گلویش را با تیغ غیرت بریدند و صدایش زخمی شد :«اون مجبورتون کرد امشب بیاید حرم؟»...
ادامه داستان در ادامه مطلب...
متن کامل داستان در پیام رسان های اجتماعی تقدیم حضورتان
https://eitaa.com/dastanhaye_mamnooe
https://sapp.ir/dastanhaye_mamnooe
https://t.me/dastanhaye_m
پرتال جامع علوم صوتی فایل های صوتی,آموزشی ,بسیار جذاب,وآموزنده WPESHARAT سیاه چاله ها و کرمچاله ها نیروی گرانش نزدیک یک سیاهچاله بسیار قوی است چرا که همه ذرات سیاهچاله در یک نقطه در مرکزآن متمرکز شده اند. فیزیکدانان به این نقطه، نقطه تمرکز (singularity) می گویند و بر این باورند [...]
این نوشته سیاهچاله و کرم چاله ها پل های زمانی هستند برای اولین بار ظاهر می شود در Wpesharat & پرتال جامع علوم صوتی اشارت.
گاهی آدم ترجیح می دهد سکوت کند.
ولی آن همه اراجیف و بی احترامی را طاقت نمی آورد.
نیرویی مغلوب به گلویش چنگ می اندازد
و مانع می شود که سخن بگوید.
ولی تاب نمی آورد و بالاخره حرف هایی که بر قلبش سنگینی کرده
را پرتاب می کند بیرون.
حالا من به این نقطه رسیده ام.
به نقطه ای که دلم می خواهد سکوت کنم
اما اگر چیزی نگویم خفقان می گیرم.
معصومه باقری
برشی از رمان
گلوی مرغ سحر را بریده اند و
هنوز
در این شط شفق
آواز سرخ او
جاریست...
*شعر از هوشنگ ابتهاج
من اگر کر بشوم، چشمانم تو را خواهد شنید. اگر کور بشوم، تو را در این افسرده حالی ها استشمام میکنم تا زندگی بیابم. جان دوباره در من دمیده ای...
تو چه میدانی که مریض حالی ات چه دردی به جانم انداخته است؟
غصه میسوزد مرا، باران ببار کوچه میخواند تو را، باران ببار
ابرها را دانه دانه جمع کن
بر زمین دامن گشا، باران ببار
خاک اینجا تشنه دلتنگی است
آسمان را کن رها، باران ببار
باغبان از کوچه باغان رفته است
ابر را جاری نما، باران ببار
+پشت پنجره نشسته ام و باران می بارد
ناودانی چشمانم سرازیر شده است
آموزش ترسیم پرسپکتیو یک نقطه ای و نقطه گریز
روش تعیین نقطه گریز در پرسپکتیو یک نقطه ای
همان طور که گفته شد در پرسپکتیو یک نقطه ای یک دسته خط موازی وجود دارد که در تصویر از حالت توازی خارج شده و در یک نقطه به نام نقطه گریز که روی خط افق قرار دارد به هم م یرسند. برای تعیین این نقطه پس از رسم دیاگرام ترسیم در صفحه پلان (افقیه) عمودی بر خط (SP) پرسپکتیو، کافی است از نقطه ایست ناظر نمایش VP افق در صفحه جبهیه فرود آید. پای این عمود نقطه گریز خواهد بود و
سیستم نقطه زن پالسی
سیستم نقطه زن پالسی ، شعاع زن، ردیاب یا هر سه به یک معنی می باشد و به دستگاه فلزیابی گفته می شود که وظیفه آن شناسایی محدوده احتمالی وجود فلز می باشد. کار کردن با این نوع فلزیاب ها کمی دشوار بوده و اپراتور حتما باید دارای تجربه کافی برای کار با این نوع دستگاه باشد.
از مزیت های این نوع فلزیاب ها ، سیستم نقطه زن پالسی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:• دارای لوپ بزرگ برای جستجوی مساحت بیشتر• هرچه قدر لوپ فلزیاب بزرگ تر شود عم
سوئیچ فشار
سوئیچ ها تجهیزات ایمنی هستند که رسیدن پارامتر فرایند به نقطه خاصی را تعیین و وضعیت الارم یا اینترلاکهای ایمنی را فعال میکنند. سوئیچ های فشار در فشار فرایندی مشخصی تنظیم میشوند و زمانیکه فشار به نقطه تنظیم رسید یک مدار الکتریکی را فعال میکند. در مورد سوئیچ های فشار تفاضلی، اختلاف فشاربین دو فشار فرایندی، مانیتور شده و زمانیکه این اختلاف به میزان از قبل تعیین شده رسید سوئیچ فعال میشود.
برای توصیف نحوه عملکرد سوئیچ ها از دو عبارت
هو
سلطان اولیاء [علی] علیه صلوات الله العلی الاعلی فرمود تمام قرآن در حمد است و تمام حمد در بسم الله و هرچه در بسم الله در نقطه باء و انا النقطة تحت الباء ، یعنی چون رجوع حروف و خطوط فرقانی به جمع عینی قرآن شود و غبار تعینات الفاظ برخیزد خط به نقطه رسد ، مقید مطلق گردد ، و در مقام ام الکتاب که عالم اسماء است با حقیقت انسان که حضرت جامع است واحد شود.
حاج میرزا حسن صفی علیشاه
عرفان الحق صفحه ۶۵
رفتار متریال غیرخطی
در: آموزش تحلیل غیرخطی با سپ, تحلیل های غیرخطی در Etabs
در تحلیل غیرخطی شما برای مدلسازی رفتاری اجزا از رابطه کلی نیرو- تغییر شکل یا منحنیهای دیگری که رفتار را نشان میدهند استفاده میکنید. در شکل زیر به نقل از FEMA356 منحنی ساده شده کلی رفتار بار- تغییر شکل نشان داده شده است. این مدل از نقطه A (عضو فاقد بارگذاری) تا یک نقطه تسلیم مؤثر در B، خطی است و بین نقاط B و C سختی کاهش یافتهای به صورت خطی وجود دارد که با یک کاهش ناگهانی در
همیشه در بازیهای بتل رویال، پیدا کردن بهترین نقطه برای فرود آمدن داستان خاص خودش را داشته. شرایط برای فرود آمدن در Call of Duty Warzone هم نه تنها از این قضیه مستثنی نیست بلکه به مراتب پیچیدهتر هم هست. در هر رقابت بازی ۱۵۰ نفر از هواپیما به پایین میپرند که فعلا ۴۰ نقطه برای فرود آنها در نظر گرفته شده. البته مثل تمام بتل رویالها، ارزش این ۴۰ نقطه از نظر لوت با هم برابر نیست و طبیعتا همین موضوع، باعث هجوم بسیاری از بازیکنان به نقاط خاصی از نقشه م
هرآنچه که باید در رابطه با دستور Break در اتوکد بدانید در این مقاله برای شما آورده شده است. وظیفه دستور Break این است که:
آبجکت انتخاب شده را در دو نقطه می شکند و به دو بخش تقسیم می کند.
همچنین می توانید دو نقطه gap روی یک آبجکت مشخص کنید و آن را به دو بخش تقسیم کنید. اگر دستور Points در یک آبجکت خاموش باشد، نقاط به طور خودکار در آبجکت ایجاد می شوند.
دستور Break در اتوکد همچنین اغلب برای ایجاد یک فضا در بلاک یا متن استفاده می شود.
توجه داشته باشید که prompts نم
محال شوند... هانیه عابدینی،۱۶ ساله از شهرری قلب تنـگی درخت، تجهیزات هایش را همه جا ریخت تا به همه ثابت بطی ء بیرونی سبو باران است! نازنین حسن پور، ۱۷ ساله از تهران ملاقات به دیدنت با سایبان آمدم با کرجی برگشتم بهنام عبدالهی از تبریز افت تو سال هاست از چشمانم محذوف ای؛ برقرار درون مرکز قلبم! نرگس دارینی ،۱۶ ساله از کرج تصویرگری: زینب علی سرلک،۱۶ساله از پاکدشت
من پریان قصه گوی زیادی را میشناسم که هزاران کتاب و افسانه را از بَرَند ،سینه هایشان مجمع پچ پچ های اسرار جادویی ست اما هیچ کدامشان راه کوچه پس کوچه های زمستان را حفظ نیستند. فصل ِ غریبی که دست یلدا را گرفته و یک دقیقه برای بوسیدنش زمان بیشتری میخواهد.
فصل ِ شروع ِ دیوانگی های من رسیده! زیبا نیست؟
زمستان و یلدا ؛ من و..؟
من و دیوانگی ام
در سیاهی چشمانم نشسته است ، زیر کرسی پلک هایم ،
محبوس در مژه هایم و من خوشبخت ترین زندان بان دنیایم. یلدا دق
برق آمد و رفت. بی خبر. یک لحظه همه جا غرق در تاریکی بود و صداها واضح تر. انگار لایه ای از زندگی از جریان می افتاد. فقط سکوت نور بود، چک چک قطره های باران در چاله های آب و صدای هوهوی باد که درها را می کوبید و می گذشت.
یک لحظه ی دیگر برق آمد. بی خبر. یکهو غرق در نور شدم، چشمانم دردناک در خود جمع شدند و لایه ی خاموش، روشن میشد.
پرده برداشته شد از کوری، رنگ سقوط کرد بر پیکره ی خرابه ها و زخم هایم، می سوختند.
نوشتم؛ من گناهکارم. می ترسیدم، برقها بروند و
کُرم گذاری روی سقف:
1- ابتدا یک نقطه از بدنه را به عنوان مبناء در نظر گرفت و خط تراز آن را دور می گردانیم. سپس با ریسمان رنگ شده خط تراز را ترسیم می کنیم.
2- با متر از خط تراز تا سقف اندازه گرفته تا پایین ترین نقطه سقف را بدست آوریم.
3- بعد از تعیین پایین ترین نقطه در آن محل کرم را اجراء نموده و فاصله کرم تا خط تراز را اندازه می گیریم این کرم را اصطلاحاً (اوستاکار) گویند.
4- بر مبناء اندازه گرفته شده (کُرم اوستاکار) و خط تراز مبناء در زوایای دیگر سقف کرم
در دمای معین، سورفکتانت های غیر یونی در اب، بیشتر حل نمی شوند و فاز را با تعداد زیادی از سورفکتانت ها تشکیل می دهند.با توجه به این قطرات این خاص دما به نام ابر نقطه یا دمای برگشت پذیری فاز برای سورفکتانت های غیر یونی مشخص می شود که روند نزدیک تر به ابر نقطه عمل شود.ابر نقطه را می توان با توجه به دمای عملیاتی مورد نظر با استفاده از افزودنی های کافی تنظیم کرد.
At a certain temperature, non-ionic surfactants in water do not dissolve further and form a phase with a large number of surfactants. It is determined that t
خط داری انواع مختلفی می باشد که مهمترین آن ها عبارتند از:
۱-نیم خط:خطی است که از یکسو نامتناهی (بی پایان) و از سوی دیگر محدود (متناهی) به یک نقطه باشد.
۲-پارهخط: در هندسه به جزئی از خط گفته میشود که به دو نقطه انتهایی محدود شده، و تمامی نقاط مابین آن دو را در بر بگیرد.
منبع
نقطه گذاری مغز: روش درمان نقطه گذاری مغز (BSP) یک رهیافت درمانی تقریبا جدیدی است.
که برای دسترسی انجام دادن و غلبه بر آسیب، عواطف منفی و درد به فرد کمک می کند .
و شامل دردهای فیزیکی است که به صورت روانشناسی واکنش مغزی نشان داده می شود.تکنیک نقطه گذاری مغز
روش نقطه گذاری مغز از طریق کار دوید گرند[۱] بر روی افراد آسیب دیده معرفی شد.
و بسیاری از متخصصان سلامت روان که از این رهیافت استفاده می کنند.
آن را یک رهیافت درمانی موثر برای یک سری از مشکلات سلام
طبق تصویر زیر برای تعیین اینکه نقطه در داخل مثلث قرار داره یا خارج از آن باید زاویه سه مثلثی که رئوس مثلث با نقطه مورد نظر میسازند را محاسبه کنین، حالا براحتی میتونین با جمع کردن زوایا، طبق شکل زیر موقعیت نقطه را مشخص کنین، اگر α+β+γ=360 باشد، نقطه در داخل مثلث و اگر α+β+γ<360 در آنصورت نقطه در خارج از مثلث قرار دارد. از این ترفند ساده ریاضی برای تشخیص وجود نقاط در داخل چند ضلعی هم میتوانید استفاده کنید...
کاربرد این مسئله ساده ریاضی بیش
رسم الگو بچگانه:
اندازه های ( دور سینه . دور کمر .دور باسن) هر کدام بزرگترین عدد بود نقطه A.B بدست می آید از (C.A.D.B)قد لباس را پایین می آییم از نقطه Aسانت 1.5 پایین می آییم نقطه A.H دور گردن 1/6+1 جلو می رویم یکنیم ساز 1 سانتی داخل می شویم و هلال را رسم می کنیم Hسرشانه را ادامه می دهیم و 2.5-3 سانتاز این نقطه پایین می آییم و دوباره سرشانهرا علامت می زنیم نقطه M بدست می آید K.Sقد بالاتنه پشت1/2(K.S) خط سینه بدست می آید از نقطه Mصاف پایین می آییم و دم آن را هلال می کنیم ت
گاهی در مسیر رشد به جای سنگینتر شدن ، چیزی اضافه شدن، باید یک چیزهایی از تو کنده شود، باید شاخ و برگهایت هرس شده و بارهای اضافیات رها شود تا سبکبال پر پروازت اوج بگیرد!
مثل همین نقطه، فاصله است بین "یا علی" تا "با علی" ، تا نقطهی "یا"یمان نیفتد به "با" نمیرسیم ...
+ عید غدیر مبارک!
*وَ أنْ لَیسَ لِلانسانِ إنسانِ إِلّا ما سَعَى. سوره نجم/۳۹
+در توابع ریاضی اکسترممهای نسبی نقاطی از تابعاند که رفتار تابع در آنها از لحاظ صعودی و نزولی بودن تغییر میکند.
++ هر نقطه اکسترمم، یک نقطه بحرانی است اما عکس آن صادق نیست. نقطهی بحرانی مشتق صفر است (همان توقف) اما تغییر رفتار قبل و بعدش نداریم. همواره صعودی یا نزولی
فکر میکنم همهی آدمها یک نقطهی عطف در زندگیشان دارند. گاهی هم چند تا. به زبان ریاضیاش میشود نقطه اکسترمم
بدنم توان بلند شدن ندارد
در هیاهوی باد که
بی رحمانه مانند شلاق
بر بدنم فرود می آید
و با موهای مثل شبم
در هوا می رقصد
قلبم نمی تپد و
دستانم سرد است
چشمان بی روحم
ماتِ درختی است
که با تکبر چشمانم
را آینه کرده است
ابر های سیه
آسمان شب را
تاریک تر کرده است
و در این سیاهی شب
کوها بر پیکر سردم
سایه انداخته اند
چشمان پر التماسم
به ماه خیره است
که مرا در آغوش گیرد
و صدای کلاغ ها
کابوس را برایم
جهنم کرده است
#دلنوشته_ابو_الشهید_مهدی_طهماسبی
روحشون شاد باشد
پارسال اردیبهشت بودکه #شهید_حسین_جوینده به اتفاق خانواده اش پنج شنبه بعدازظهری به خانه ما در کاشان آمدند و اشتیاق به رفتن به گلزارشهداء را داشتند و در مراسم #شهدای_مدافع_حرم شرکت داشت وعکس و فیلم ازمراسم تهیه کرد و از تمام برگ برگ دفتر خاطرات آقامهدی ما و دفتر مداحی و دفتر مسائل نظامیش عکس تهیه کرد و صبح جمعه هم با همدیگر از چند نقطه کاشان بازدید نمودند و رهسپار تهران شد و ...
وقتی یک هفته قب
تازگی ها هرگاه از دیگران می رنجمیا حتی نگرانم که چه قضاوت هایی پشتِ پرده ی تظاهرشان، برایم می کنندچشمانم را می بندمو این قسمت از جمله ی معروف "دیل کارنگی" را در ذهنم مرور می کنم
"دیگران حتی به اندازه ی سردردشان، به مردن من و تو اهمیت نمی دهند..."
و همین برای بیخیال شدنم کافیست...
و من نگران قضاوت های مردمی که به اندازه ی سردردشان هم برایشان مهم نیستم، نخواهم بود...
راز آرامش همین است...!
درباره این سایت